رمزگشایی از سیاست غرب در نزدیکی روابط با عربستان
تاریخ انتشار: ۵ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۵۹۹۳۰۳
فارس پلاس؛ دیگر رسانهها - راهبرد معاصر نوشت: از زمان استیلای خاندان سعودی بر بخش اعظم جزیره العرب در سال 1932میلادی و تأسیس پادشاهی عربی سعودی، محافظه کاری سنتی متکی بر مکتب حنبلیسم در داخل و اتخاذ رویکردی همسو با متحدان غربی در خارج را میتوان دو رکن و خصیصه بارز پادشاهی سعودی در خلال 9 دهه اخیر قلمداد کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نقش بسزای سعودی در جهان عرب، منابع غنی نفتی موجود در سرزمین حجاز در کنار وجود حرمین شرفین در این منطقه موجب شد سران غربی و به ویژه آمریکا برای مهار دولتهای کمونیستی در فضای دوقطبی ناشی از جنگ سرد، با آغوشی باز به استقبال سعودیها بشتابند، سرمایهگذاری وسیعی برای برقراری مناسبات حسنه با ریاض انجام دهند و چشم خویش را بر نقض داعیههای حقوق بشری از سوی آل سعود ببندند.
نگاهی به سیاست خارجی سعودی نیز گواه آن است، به استثنای رویکرد متفاوت ریاض با واشنگتن در مواجهه با نزاع فلسطینی-صهیونیستی، عربستان در قاطبه رخدادهای بینالمللی کوشیده است با صحه گزاردن بر مواضع طرف آمریکایی در جایگاه متحدی بی چون و چرا برای کاخ سفید برآید.
قتل وحشتناک جمال خاشقجی، فعال مخالف سعودی در کنسولگری عربستان در استانبول را که در آن گمانه زنی هایی مبنی بر دست داشتن شخص محمد بن سلمان، ولیعهد قدرتمند سعودی وجود دارد، میتوان نقطه عطفی در مناسبات ریاض و جهان غرب قلمداد کرد؛ رخدادی که دولتهای غربی و به ویژه اروپاییها را برآن داشت برای اقناع افکار عمومی و نقض گسترده و خونین حقوق یک روزنامه نگار واکنش نشان دهند و به وضع تحریمهایی علیه دولت سعودی و شخص محمد بن سلمان اقدام کنند.
به واقع قتل خاشقجی فرصت مساعدی فراهم کرد تا رهبران غربی با آگاهی از جان باختگان زیاد ناشی از تداوم جنگ در یمن و ناکامی بن سلمان در تحقق اهداف از پیش تعیین شده اش، با وجود گذشت سالها از آغاز این جنگ ریاض را به پذیرش آتش بس با یمنیها وادار کند.
از دیگر پیامدهای قتل خاشقجی بر مناسبات چندجانبه میتوان وضع تحریمهای فروش تسلیحات به عربستان را از سوی شماری از دولتهای اروپایی بیان کرد؛ موضوعی که به تدریج واکنش ریاض را دربرداشت و به تعدیل مواضع بینالمللی سعودی منجر شد.
جنگ اوکراین و تحریم مسکو از سوی دولتهای غربی توأمان با سیاست پکن برای گسترش پروژه «یک کمربند، یک جاده» فضای مساعدی برای بن سلمان فراهم کرد با اتکا به هرج و مرج حاکم بر عرصه بینالمللی در زمینه تلطیف مواضع خویش، اندکی به سوی شرق گام بردارد.
با وجود این، تحولات حاکم بر منطقه غرب آسیا و جامعه بینالمللی به سمت و سویی رفت تا درنهایت دولتهای غربی در پی دلجویی از سعودی ها برآمدند و در راستای ترمیم روابط با قدرتمندترین عضو شورای همکاری خلیج فارس حرکت کردند. در همین راستا دولت آلمان در جدیدترین گام تحریم فروش تسلیحات را به عربستان ملغی و اقدام به زمینه چینی برای فروش 150 فروند موشک هوا به هوای «آیریس-تی» به ارتش سعودی کرد؛ موضوعی که میتواند سرآغاز دور جدید تحولات حاکم بر منطقه ژئوپلیتیک غرب آسیا باشد.
تنش دردریای سرخو ضرورت اتکا به سعودی
از حمله ائتلاف عربی به سرکردگی عربستان به یمن برای ساقط کردن انصارالله در سال 2014 میلادی به عنوان یکی از مهم ترین راهبردهای سیاست خارجی بن سلمان در ابتدای قدرت گیری وی در خاندان سلطنتی سعودی نام برده میشود؛ راهبردی که به دلیل فرسایشی شدن جنگ و با وجود جلوگیری از تصرف عدن از سوی انصارالله، درنهایت به شکست ائتلاف عربی منتهی و با میانجیگری شماری از کشورهای منطقه و موافقت ضمنی آمریکاییها به آتش بس آوریل 2022 میلادی منجر شد.
این آتش بس تاکنون پابرجا باقی مانده و زمینه ساز صلحی نسبتاً پایدار در شبه جزیره عربستان، دریای سرخ و تنگه راهبردی باب المندب شده است. حمله هفتم اکتبر مقاومت اسلامی فلسطین به سرزمینهای اشغالی که موفقیت آمیز بود، واکنش رژیم صهیونیستی را به دنبال داشت. این واکنش نه تنها بار دیگر به شعلهور شدن تنش تاریخی فلسطین-رژیم صهیونیستی منجر شد، بلکه پیامدهای آن جهان عرب، کشورهای عضو محور مقاومت و دیگر قدرتهای منطقهای را درگیر کرده است.
در همین راستا و با کشتار مردم بی گناه فلسطین به وسیله صهیونیستها در باریکه غزه، مقاومت یمن همسو با دیگر اعضای محور مقاومت و با اتکا به لجستیک، نیروهای انسانی و حضور در منطقه راهبردی تنگه باب المندب با اعلام جنگ علیه دشمن صهیونیستی وارد میدان شد. در خلال بیش از 105 روز پس از آغاز جنگ، انصارالله شرط اجازه ورود به کشتیهای عازم سرزمین های اشغالی را گشایش در وضعیت انسانی غیرنظامیان غزه عنوان و با محقق نشدن این شرط، حمله به کشتیهای عازم رژیم صهیونیستی یا متعلق به عناصر وابسته به این رژیم را آغاز کرد.
اقدام انصارالله یمن به تدریج تنگه باب المندب و دریای سرخ را برای کشتی های وابسته به رژیم صهیونیستی ناامن کرد و باعث شد شمار زیادی از شرکتهای کشتیرانی مشهور بینالمللی با تغییر مسیر، راه دماغه امیدنیک واقع در جنوبی ترین نقطه آفریقا را در پیش بگیرند.
بر مبنای دادههای منتشر شده از سوی سازمانهای بینالمللی، 30 درصد ناوگان دریایی حامل کالاهای تجاری و 12 درصد تمامی مبادلات اقتصادی جهان از منطقه راهبردی دریای سرخ عبور میکند. در چنین فضایی، سران اروپا با انتقاد ضمنی از تداوم جنگ در نوار غزه، به انحای گوناگون اعم از اتکا به تهدید نظامی تا تطمیع اقتصادی کوشیدهاند انصارالله را به عقب نشینی از تصمیم یاد شده وادارند.
ناکامی اتحادیه اروپا در تحقق سیاست هایش درنهایت به افزایش رایزنیها برای ترمیم روابط با دولت سعودی منجر شده است. همسایگی عربستان با یمن و مجاورت با دریای سرخ از سویی و آگاهی از رضایت نداشتن سعودی ها به تداوم حضور انصارالله در شمال یمن و خطوط مرزی با عربستان از سوی دیگر و نیز درک جوامع غربی از نفوذ گسترده ریاض در جهان عرب را میتوان از عوامل اتخاذ تغییر رویکرد غربیها نسبت به دولت سعودی، تلاش برای تقویت همکاریها با آن ها و فروش ادوات نظامی به ریاض قلمداد کرد.
برآیند تحولات حاکم بر جنوب جزیره العرب گواه آن است دولت سعودی با آگاهی از محبوبیت فزاینده مقاومت اسلامی یمن نزد افکار عمومی مسلمانان به دلیل همراهی گسترده آنان با مقاومت فلسطینی، از اجابت دعوت اروپاییها برای فشار بر یمنیها خودداری کرده است.
علاوه بر دلیل بیان شده، نگرانی از حملات پهپادی و موشکی انصارالله به مواضع سعودی و دیگر شیخ نشینهای خلیج فارس (نظیر آنچه پیش تر در حمله به تأسیسات وابسته به آرامکو انجام شد)، تمایل بن سلمان به تداوم مسیر تنش زدایی با ایران و همچنین ناخرسندی رهبران ریاض از حمایت جانبدارانه واشنگتن از تلآویو در منازعه عربی-صهیونیستی، از دیگر مواردی است که موجب همراه نشدن سعودی ها با دولتهای غربی برای فشار بر انصارالله و مشارکت در ائتلاف دریایی برای مهار انصارالله شده است.
دلجویی از ریاض و خودداری از به محاق رفتن پروژه سازش
از مناقشه عربی-صهیونیستی به عنوان استخوان لای زخمی در 75 سال اخیر نام برده میشود. بحرانی که به واسطه تداوم شهرک سازیها در کرانه باختری و انقطاع راههای ارتباطی آن با بیت المقدس و خودداری از ورود آوارگان فلسطینی، عملاً به تنشی حل نشدنی مبدل شده است و هر از گاهی زمینه ساز رویارویی مستقیم نظامی میان رژیم صهیونیستی و جناحی از فلسطینیان یا نیروهای مقاومت را فراهم می کند.
در این میان دولتهای اروپایی همچون آمریکا بی اعتنا به نقض پی در پی حقوق فلسطینیان و ضرورت اِعمال فشارهای قانونی بر رژیم صهیونیستی برای واداشتن تلآویو به پایبندی به مفاد قطعنامههای شورای امنیت و راه حل دو دولتی، اهتمام خویش را بر برقراری روابط دیپلماتیک میان دولتهای عربی و رژیم صهیونیستی گزارده اند تا از این رهگذر علاوه بر تحمیل مشروعیت تلآویو در منطقه، موضوع فلسطین و حقوق آنان را به حاشیه برانند.
جنگ رژیم صهیونیستی و حماس در نوار غزه که از آن به عنوان طولانیترین و در عین حال پرچالش ترین جنگ برای رژیم صهیونیستی در خلال 6 دهه اخیر نام برده میشود، به واسطهی تعداد زیاد جان باختگان و پایبند نبودن رژیم صهیونیستی به بدیهی ترین مباحث حقوق بشری و هشدارهای پی در پی مجامع بینالمللی، خط بطلانی بر پروژه پنهانی دولت آمریکا برای برقراری مناسبات سیاسی میان ریاض و تلآویو کشید.
مقام های کاخ سفید و متحدان اروپایی آن برای جلوگیری از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا سرمایه گذاری وسیعی با هدف همگرایی و روابط دیپلماتیک با عربستان به عنوان بانفوذترین کشور جهان عرب و رژیم صهیونیستی طراحی کرده بودند؛ رخدادی که با وقوع جنگ و بی اعتنایی به هشدارهای اعراب برای توقف نزاع به محاق رفت.
برآیند مواضع اخیر رهبران اروپایی در هفتههای اخیر در قبال مناقشه حاکم بر منطقه گواه آن است که سران بروکسل برای دلجویی از محمد بن سلمان به دلیل انتقادهای بی پروای پیشین در قبال حادثه قتل خاشقجی، بی اعتنایی سعودیها به نقض مباحث بشردوستانه در امور داخلی و به واسطه تلاش هایشان برای همگرایی برابر محور مقاومت و امکان احیای پروژه سازش در آیندهای نزدیک، مبادرت به ارسال سیگنالهایی از قبیل رفع تحریم فروش تسلیحات به دولت سعودی کردهاند.
خودداری از نزدیکی ریاض به بلوک شرق
قدرت گیری بن سلمان در عربستان را میتوان نقطه عطفی در معادلات داخلی و بینالمللی آل سعود از زمان قدرت گیری ملک عبدالعزیز در سال 1932 میلادی و تأسیس پادشاهی سعودی در سرزمین حجاز قلمداد کرد. فارغ از اقدامات بن سلمان در باز کردن فضای فرهنگی این کشور و بی اعتنایی به مباحث اسلامی نظیر برگزاری کنسرتهای غربی و تغییر تقویم قمری به میلادی، توأمان با قلع و قمع شاهزادگان سعودی برای تثبیت قدرت در شاخه سُدیریها و فرزندان سلمان بن عبدالعزیز و همچنین تلاش برای تحقق پروژه عظیم و چند میلیارد دلاری نئوم در سرزمین صحراها، ولیعهد سعودی کوشیده است در حوزه بینالمللی از وضعیت اتحاد لاینفک با آمریکا و متحدان اروپایی دست بردارد و با حفظ مناسبات حسنه با دولت های غربی، به برقراری روابط دوستانه با دولتهای چین و روسیه مبادرت کند.
از افزایش روابط نظامی با مسکو و پکن نظیر وضع تفاهم نامههای نظامی با روسیه و تمایل ریاض برای خرید سامانه اس 400، موشکهای کورنت و جنگنده سوخو 35 از روسیه و خرید پهپادهای پیشرفته از چین و مشارکت مستقیم پکن در ارتقای موشکهای بالستیکی سعودی تا پیوستن ریاض به بلوک بریکس که رقیبی برای «گروه هفت» و کشورهای توسعه یافته است، به عنوان زنگ خطری برای دولت های غربی در زمینه تزلزل روابط میان جهان غرب و جهان عرب یاد میشود.
جنگ اوکراین و خشم غرب از آنچه بلندپروازیهای روسیه با استیصال دوچندان اروپاییها همراه شد. نزدیکی جغرافیایی اتحادیه اروپا به روسیه (برخلاف آمریکا) موجب شده است آنان بیش از واشنگتن با نگرانی به سیاستهای بلندپروازانه مسکو و پکن بنگرند. در این میان همراهی نکردن امارات متحده عربی، مصر و سعودی با جهان غرب در وضع تحریمهای همه جانبه علیه مسکو، بیش از پیش برای بروکسل گران تمام شده است و آنها را مجاب کرده به دنبال ترمیم روابط با سعودی ها گام بردارند.
اوج همکاری ریاض با مسکو و پکن به گفت و گوهای مکرر سران کشورهای یاد شده و حضور عربستان و روسیه در تشکیلات اوپک پلاس و بی اعتنایی آنان به تلاشهای آمریکا و اروپا برای افزایش تولید نفت با هدف مهار قیمت انرژی باز میگردد؛ موضوعی که تورمی بی سابقه در خلال چهار دهه اخیر در سال 2023 میلادی به دولتهای اروپایی تحمیل کرد.
بهره مندی از بازار پرسود فروش تسلیحات به عربستان
بر مبنای دادههای منتشر شده از سوی وبسایتها و اندیشکدههای فعال در حوزه نظامی، دولت سعودی در خلال چهار دهه اخیر همواره در زمره سه وارد کننده بزرگ تسلیحات جهان قرار داشته است. سعودی ها در سال 2023 میلادی با بودجه نظامی معادل 80 میلیارد دلار در جایگاه پنجمین کشور در زمینه بیشترین سرمایه گذاری در حوزه نظامی قرار داشتند.
بر مبنای گزارش الخلیج آنلاین، در همین سال ریاض پس از هند در جایگاه دومین واردکننده بزرگ تسلیحات جهان قرار داشت. دولت آلمان در تولید ادوات و لجستیک نظامی به ویژه در حوزه دریایی و تولید زیردریاییها و ناوهای مدرن در زمره مشهورترین تولیدکنندگان نظامی جهان قرار دارد. در چنین فضایی و با اتکا به تلاشهای انجام شده از سوی سران اروپایی و آمریکایی نظیر لغو ممنوعیت فروش اسلحه به سعودی ها از سوی ایتالیا، برلین نیز گوشه چشمی به درآمدهای هنگفت فروش تسلیحات نظامی به عربستان دارد و در همین راستا به رفع تحریمهای فروش تسلیحات و انعقاد قرارداد جدید نظامی مبادرت ورزیده است.
نتیجه گیری
دوم اکتبر 2018 میلادی را میتوان تاریخ کلیدی در تاریخ مناسبات عربستان سعودی قلمداد کرد، بازهای که در آن محمد بن سلمان، ولیعهد جوان سعودی سرمست از حذف رقبای داخلی و اعمال اصلاحات در مواجهه با طبقه محافظه کار و وهابی سعودی، به دلیل اتهام مشارکت مستقیم در قتل فجیع خاشقجی، روزنامه نگار واشنگتن پست زیر ضربه و فشار دیپلماتیک شدید متحدان غربی خویش قرار گرفت.
همین موضوع موجب شد بن سلمان با گردش تدریجی در سیاست خارجی، نسبت به ارتقای روابط حسنه با پکن و مسکو و رفع خصومتهای پیشین با تهران بکوشد و با فراغ بال بیشتری در راستای تثبیت موقعیت داخلی و بینالمللی خویش گام بردارد.
اکنون و با گذشت بیش از پنج سال از حادثه یاد شده و به واسطه دگرگونیهای رخ داده در موازنه قوا در منطقه، جنگ خونین رژیم صهیونیستی علیه مقاومت اسلامی فلسطینی و ناکامی سران اروپا در خاتمه دادن به جنگ فوق، آنها به طور فزاینده نگران قدرت منطقهای ایران و نزدیکی روزافزون سعودی به بلوک شرق به ویژه پس از جنگ اوکراین هستند.
در این راستا مقام های بروکسل میکوشند با ترمیم روابط با ریاض و ارسال پالسهای گوناگون، علاوه بر دلجویی از دولت عربستان به دلیل انتقادهای فزاینده پس از قتل خاشقجی، زمینه حضور مستحکم سران ریاض را در ائتلاف با دولتهای غربی فراهم و منافع خویش را در منطقه به ویژه در حفظ امنیت دریانوردی دریای سرخ حفظ کنند. تحولات یاد شده موجب شده است بروکسل با تجدیدنظر در مواضع پیشین، علاوه بر رفع تحریمهای تسلیحاتی، تکاپوی بیشتری برای حضور در معادلات منطقه در پیش گیرد.
پایان پیام/غ
منبع: فارس
کلیدواژه: راهبرد معاصر رژیم صهیونیستی ترمیم روابط دولت های غربی فروش تسلیحات بن سلمان دولت سعودی بی اعتنایی قتل خاشقجی بین المللی دریای سرخ دهه اخیر جهان عرب سعودی ها موجب شد تل آویو یاد شده محمد بن منجر شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۹۹۳۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۱۰ شکاف بزرگ در روابط رژیمصهیونیستی با غرب طی جنگ طوفان الاقصی
رژیمصهیونیستی فرزند دور از وطن و دوستداشتنی غرب است. علیرغم فاصله زیاد و دشواریها، اروپا و آمریکا این فرزند را با وجود مشکلاتی که از بدو تولد داشته، با تنفس مصنوعی زنده نگه داشتهاند. این ولد چموش، اما امروز که از نفس افتاده بهدنبال قربانی کردن منافع اولاد و صاحبان خود است. نتانیاهو برای آنکه خود و همسرش مدت بیشتری از مواهب نخستوزیری بهره ببرند قصد دارد با اجرای برنامههایی هزاران سرباز غربی را در منطقه طعمه مرگ کرده و داراییهای این مجموعه را در سراسر جهان در معرض خطر قرار دهد.
آنچه نتانیاهو را برای اجرای این نقشهها و مانورهای سیاسی توانمند ساخته است، ارتباطات و قدرت گسترده لابی صهیونیستی در جهان است. با این وجود لابی صهیونیسم در جهان همانند سابق قدرتمند نیست. در درون این لابی منافع متعارضی بروز کردهاند بهگونهای که امروزه بخش قدرتمندی از این لابی سیاستهای نتانیاهو را برخلاف حیاتیترین عناصر زندگی و حیات خود میدانند. جنایتهای دولت رژیم در غزه باعث شده تا یهودیان در غرب از هر سو با تهدید مواجه شوند.
یهودیستیزی نهادینه در غرب، مسلمانان و گروههای لیبرال همه و همه به معضلی برای یهودیان غربنشین تبدیل شده و آنها را به اجرای مانورهایی برای رهایی از معضلات کشانده که شامل اعلام ضدیت علنی به اقدامات رژیم میشود. لابیصهیونیستی در مناطق دیگر جهان نیز از نفس افتاده است. دولت روسیه و چین طی ماههای اخیر روی خوشی به رژیم نشان نداده و در برهههایی ناخوشیهایی را به تلآویو تحمیل کردهاند. از داخل فلسطین اشغالی تا خارج، از شرق تا غرب و از دوست تا دشمن وضعیت برای رژیم درحال وخامت است.
در روزهای اخیر رسانههای مشهور جهان از احتمال تحت تعقیب قرار گرفتن رهبران سیاسی و نظامی رژیم توسط دادگاه لاهه بهدلیل جنایتهایشان خبر دادهاند. بهطور آشکاری این دادگاه تحت تاثیر محور مقاومت، چین، روسیه، مسلمانان و عربها نیست. این اتفاق اگر رخ دهد نشان میدهد بخش مهمی از غرب نهتنها قصد دارد ترمز نتانیاهو را بکشد بلکه او را بسزای برخی از اقدامات خودسرانهاش که برای غرب گران تمام شدهاند، برساند. در ادامه این گزارش به ۱۰ شکاف بزرگی که در روابط رژیم با غرب طی جنگ طوفان الاقصی شکل گرفته پرداخته شده است.
۱. اختلاف با نهادهای اصلی آمریکا
نهادهای اصیل و ساختارهای دولت عمیق آمریکا با صهیونیستها به مشکل خوردهاند. این موضوع شواهد متعددی دارد که به رسانهها راه یافتهاند. گزارش برخی از رسانههای آمریکایی درباره بروز مخالفتهایی در وزارت دفاع، ستاد ارتش و سازمانهای اطلاعاتی با سیاست حمایتی دولت بایدن در رابطه با رژیم در همین راستا قابل ارزیابی هستند. به نظر میرسد ورود و پررنگ شدن نقش ویلیام برنز رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا موسوم به سیا در روند تحولات فلسطین اشغالی و منطقه قابل تامل است.
او نیز همانند دیگر مقامات آمریکایی به رژیمصهیونیستی به چشم یک دارایی استراتژیک برای واشنگتن نگاه میکند، اما در فعالیتهایش کمتر بر اثر فعالیت لابیهای صهیونیستی منحرف میشود. شاید رژیم قسمتی از ضلع سیاست مهار ایران باشد که آمریکا پیگیری میکند و از این رو سیاستهای دولت عمیق واشنگتن ضد تهران تند باشد، اما درهرحال حذف عنصر منحرفسازی مثل رژیم میتواند به درک بهتر حقایق کمک کند. امروز ساختارهای آمریکایی بهتر با اقدامات انحرافساز رژیم آشنا شده و دریافتهاند تلآویو میتواند واشنگتن را به ناکجاآباد بکشاند. به زعم عدهای در واشنگتن روبهرو شدن آمریکا با واقعیتها میتواند منافع آمریکا را تامین کند حتی اگر به زیان رژیم تمام شود.
۲. اختلاف با احزاب لیبرال دموکرات
رهبران احزاب لیبرال دموکرات غرب مانند حزب دموکرات فقط برای رای آوردن نیستند بلکه قصد دارند با ایفای نقش در مدیریت جوامع، جایگاه و حضور خود در ساختار قدرت را حفظ کنند. حزب دموکرات آمریکا ایجاد شده و باقی مانده است؛ زیرا میتواند بخشی از مردم و افکار نخبگان را مدیریت کند. اگر عدهای بتوانند از زیر چتر حزب دموکرات خارج شوند، از اهمیت این حزب در ساختار آمریکا کاسته میشود. اگر حزب دموکرات بر علیه آزادیهای مدنی مانند حق اعتراض فعال شود، این مساله ضمن خروج برخی از چتر حزب، دموکراتها را برای مدتی در مناسبات درونحزبی نیز دچار مشکل خواهد کرد.
تعدادی از جناحها و افراد قابل اعتنا در داخل حزب دموکرات مدتهاست سیاستی انتقادی علیه رژیم و دولت نتانیاهو داشتهاند. این گروه امروزه نیز از فروافتادن حزب دموکرات به حمایت کامل از رژیم خودداری میکنند؛ آن هم درحالیکه حزب به شدت تحت تاثیر صهیونیستها قرار دارد. مجموعه این مسائل باعث شده تا جو بایدن نیز از جانبداری کامل از صهیونیستها در جریان خیزش نهاد دانشگاه در آمریکا علیه رژیم خودداری کند. دیگر دموکراتها نیز با ایده جمهوریخواهان برای استفاده از گارد ملی برای برخورد با جریان دانشجویی ضد نتانیاهو خودداری کردهاند. افرادی مانند فرماندار ایالت نیویورک و سناتور تیم کین از میان دموکراتها استفاده از گارد ملی را رد کردهاند.
۳. درگیری با یهودیان لیبرال غربنشین
به «آلبرت انیشتین» پیشنهاد شده بود پس از تاسیس رژیمصهیونیستی رئیس این رژیم شود. حضور او به دلیل تبار اشکنازی، آلمانی بودن و بیشتر از آن اعتباری که در آمریکا و جهان داشت میتوانست برای تلآویو بسیار سودمند باشد. او، اما استاد ماند و فعالیت دانشگاهی در آمریکا را ترجیح داد؛ زیرا آن را برای جایگاه و منافع خود بهتر میدانست. این رد کردن ریشه در یک روند داشت. پس از بروز بحران در اروپا علیه یهودیان، آنهایی که توانمندتر بودند راهی آمریکا و بخشهای فرومانده به فلسطین کوچانده شدند. میان یهودیان غربنشین و شهرکنشین برای مدتها شکاف بحرانسازی وجود نداشته است.
یهودیان لیبرال ارتباطات جمعیتی و اقتصادی مناسبی با ساکنان سرزمینهای اشغالی داشته و از مزایای رژیم بهره میبردند. امروز، اما آنها با تلآویو دچار مشکل شدهاند. جنایتهای رژیم به اسم «دولت یهود» باعث شده در غرب عدهای به این فکر فروروند که شاید برخورد دولتها و جوامع اروپایی با یهودیان در گذشته کار درستی بوده و باید تداوم یابد. نتیجه این تحول در غرب رشد مجدد «یهودیستیزی» است که میتواند زندگی و فعالیت یهودیان غربنشین را با مشکل مواجه سازد. از این رو خود آنان نیز در فاصلهگذاری با رژیم به صف اعتراضات ضد جنگی که علیه نتانیاهو برپا میشود پیوستهاند.
۴. فعال شدن راستگرایان علیه یهودیان غربی
راستگرایان و بیشتر از آن شاخه تندرو آنها میانه خوبی با یهودیان ندارند. آنها اگرچه روی خوشی به رژیم نشان میدهند، اما در داخل مجموعه غرب با یهودیان درگیرند. به همین دلیل یهودیانی که در اروپا و آمریکا زندگی میکنند بیشتر جذب جناحهای لیبرال و ترقیخواه میشوند. در آمریکا یهودیان اغلب طرفدار حزب دموکرات هستند و در انتخابات ریاستجمهوری در الگویی ثابت سه پنجم آنها به نامزد دموکرات رای میدهند.
در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۲، ۷۷ درصد آنها به بایدن رای دادند. راستگرایان که در آمریکا با حزب جمهوریخواه و در قالب تندتر خود به شکل راست افراطی در جریان ترامپیسم قابل مشاهده است در داخل جغرافیای غرب با یهودیان مشکل دارند، اما در خارج از جغرافیای غرب به ویژه داخل فلسطین با آنها همسو هستند. به طور ویژهای از نگاه راستگرایان افراطی اروپا که نظرات تندتری نسبت به همتایان آمریکایی درباره یهودیان دارند، یهودیان در غرب مشکلسازند و باید جایی برای مهاجرت و جذب یهودیان وجود داشته باشد که همان رژیم است. از این رو به شدت از موجودیت رژیم حمایت میکنند تا یهودیان ساکنشده در فلسطین اشغالی مجبور نشوند به آنجا بازگردند. این گروه از رهگذر جنگ غزه درحال احیای ضدیت با یهودیان است.
۵. زد و خورد با مهاجران در غرب
به دلیل وجود جریان دائمی از مهاجرت در جهان و زمانبر بودن فرآیند سلطه بر جغرافیای مقصد و یا ادغام در قوم حاکم بر مقصد، «مهاجران» اغلب بخش مهمی در هر منطقه هستند. غرب نیز به دلیل استعمارگری و تامین نیروی کار از این جوامع و برخی تحولات دیگر میزبان جمعیتهای بزرگی از مهاجران است. در غرب و به طور ویژه اروپا مهاجران در قالبهای عمدهای مانند آفریقاییها، هندیتباران و آسیاییها دستهبندی میشوند که مسلمانان در تمام آنها جایگاه ویژهای دارند. در جمعیتهای آفریقاییتبار و به طور خاص شمالیها مانند تونس و الجزایر جمعیت مسلمان زیادی در غرب وجود دارد. در میان بخش موسع هندیتباران که شامل کشورهای حوزه هندوستان مانند هند، پاکستان و بنگلادش میشود نیز مسلمانان فراوانند. در میان آسیاییتباران که بیشتر به شرق این قاره اطلاق میشود، اندونزیاییها و مالزیاییها مسلمان هستند. علاوه بر این اقوام، گروههای دیگری مانند ترکیهایها نیز حضور قابل توجهی در غرب و در کشوری مانند آلمان دارند. جنایتهای رژیم باعث شده تا این جمعیتهای مسلمان در غرب حول ضدیت با تلآویو و کشتارهایش فعال و همگرا شوند.
۶. بحران تسویهحساب
اقدامات رژیمصهیونیستی غرب را با بحران تسویهحساب روبهرو کرده است. با توجه به اینکه تحرکات رژیم علیه بسیاری از دولتها، ملتها و اقوام است، آنها هرکدام در هر نطقهای که حضور دارند از داراییهای خود برای ضربه به تلآویو استفاده میکنند. برای همین نه بحران بلکه بحرانهای تسویهحساب در سایه اقدامات دولت نتانیاهو غرب را فراگرفته است. تسویهحساب مسلمانان و عربها با رژیم در غرب، تسویهحساب یهودیان لیبرال با یهودیان راستگرای مستقر در تلآویو، تسویهحساب قدرتهای شرقی با رژیم و حتی احتمال تسویهحساب برخی از راستگرایان افراطی با یهودیان، جزئی از بحران کلی تسویهحسابی هستند که اقدامات نتانیاهو باعث بروز آنها در غرب شده است. هرکدام از این بحرانها خود شاخههای مختلفی دارند و در هر نقطه از غرب و با توجه به برهههای زمانی متفاوت، اشکالی از ظهور و بروز را نشان میدهند. استعفای مقامات عرب دولت بایدن مانند استعفای اخیر «هاله غریط» سخنگوی عربزبان وزارت خارجه آمریکا در همین راستا صورت گرفته است. پیش از او نیز «طارق حبش» یکی از مقامات ارشد وزارت آموزشو پرورش آمریکایی که فلسطینیتبار بود نیز از سمت خود استعفا داده بود؛ تسویهحسابهایی عربی در سطح دولت و حزب دموکرات با صهیونیستها.
۷. دفاع صاحب از نایب
تئودور هرتزل، یکی از بنیانگذاران صهیونیسم در کتاب «دولت یهود» خود استدلال کرده بود در صورت تشکیل دولت یهود در فلسطین این دولت قلعه اروپا در برابر آسیا خواهد بود. غرب قصد داشت به هرشکل که شده از شر یهودیان خلاص شود. آنها برای مدتی قصد داشتند یهودیان را به اوگاندا در جنوب آفریقا یا آرژانتین در جنوب آمریکای لاتین بفرستند. یهودیان با جایی مانند اوگاندا موافق نبودند، اما از آرژانتین خوششان میآمد. بسیاری از یهودیان پیش از تشکیل رژیم به آرژانتین رفته بودند و با آن آشنایی و علقه داشتند. اروپا، اما تصمیم داشت در مسیر خلاصی از حضور یهودیان در اروپا آنها را در جایی مستقر کند که به کار غرب بیاید؛ جایی مثل فلسطین که میتوانست پایگاه غرب در جهان اسلام باشد. با وجود تسلیم شدن قارههای آمریکا و آفریقا در برابر غرب، جهان اسلام در مجاورت اروپا همچنان به جوشوخروش ادامه میداد. بر این اساس غرب دولت یهود را در فلسطین ایجاد کرد تا در صورت بروز خیزش در جهان اسلام که میتوانست به زیان منافع غرب تلقی شود، یهودیان «گوشت دم توپ» مسلمانان باشند. حالا نتانیاهو درصدد است آمریکا را برای دفاع از رژیم یا به عبارتی بهتر برای حفظ صندلی خود و راستگرایان تندرو به منطقه بکشاند و به همراه منافع آمریکا، جان سربازان این کشور را به خطر بیندازد.
۸. فاصلهگذاری حیثیتی با تلآویو
غرب به لحاظ تمدنی و ایدئولوژی نسبت به شرق کاستیهای بزرگی دارد. آنچه نیز تحت عنوان دین یا ایدئولوژی در غرب شکل گرفته تا حد زیادی ریشه در شرق دارد. غرب به دلیل وجود چنین ضعفی، بسیار نسبت به داراییهای خود در این حوزهها حساس است. از سوی دیگر تثبیت برتری فیزیکی در میدان نیازمند پذیرش ذهنی آن توسط مغلوبشدگان است. اهمیت مسائل ایدئولوژیک و بینالاذهانی باعث شده غرب اهمیت بالایی برای داشتههای خود در این حوزهها قائل باشد. مسائل اخلاقی، دموکراسی و دفاع از حقوق بشر جزء داراییها، افتخارات و مایه مباهات غرب بر دیگران است. رژیمصهیونیستی، اما با کشتار ۳۴ هزار نفر، زخمی ساختن بیشتر از ۱۰۰ هزار نفر و محاصره میلیونها تن، یکی از بزرگترین داشتههای غرب را به تنهایی زیر سوال برده و به سخره گرفته است. هرچند غرب نیز در این مسیر همراه صهیونیستهاست، اما تلاش دارد برای حفظ داراییهای خود، با فاصلهگذاری نسبت به تلآویو گناه کشتارها را از گردن خود ساقط کند. تلاش برای محکومیت نتانیاهو، توقف صادرات تسلیحات یا درخواستهای موجود در این راستا و صحبت از تحریم شهرکنشینیان تندرو، اقداماتی در این راستا هستند.
۹. مخارج غیرقابل توجیه
کمک مالی آمریکا به اوکراین با کمکها به رژیم قابل مقایسه نیست بهویژه آنکه لابی صهیونیسم قدرت قابل توجهی در واشنگتن دارد. آمریکا اخیرا برای اوکراین ۶۱ میلیارد دلار و برای فلسطین اشغالی ۲۶ میلیارد دلار در نظر گرفته است که در حدود ۹ میلیارد دلار آن نیز مربوط به اقدامات بشردوستانه برای فلسطینیان در کرانه باختری و نوار غزه است. بودجه اختصاص یافته برای اوکراین تقریبا ۲.۵ برابر بودجه اختصاص یافته برای رژیم است، اما اگر نسبتهای دیگر نیز در نظر گرفته شوند، هزینههای رژیم بسیار بیشتر از اوکراین بودهاند. اوکراین با روسیه بهعنوان دومین ارتش بزرگ جهان و یک قدرت هستهای درگیر شده و نقشی بزرگ در تضعیف مسکو ایفا میکند. در مقابل، اما رژیم با چند گروه شبهنظامی در نوار غزه با مساحت ۳۶۰ کیلومترمربع درگیر شده و زد و خوردهایی نیز در نوار ۵ کیلومتری در مرزهای شمالی فلسطین اشغالی دارد. علاوهبر جنگ محدود، تلآویو هماکنون نهتنها نقشی در تضعیف رقبای آمریکا ایفا نمیکند بلکه به عامل قدرتگیری مشروع آنها تبدیل شده است. این مساله نشان میدهد میلیاردها دلار هزینه برای اوکراین دارای توجیه است، اما اختصاص بودجه کلان برای رژیم فاقد توجیهات مناسب است.
۱۰. تضعیف استقلال نسبی دولت یهود
ناتوانی صهیونیستها از مدیریت مسائل خود باعث شده تا ارزش رهبران و دستگاههای آنها در چشم غرب کاسته شود. این خود باعث شده تا غرب تصمیم بگیرد برخی از امور برونسپاریشده به صهیونیستها را بهطور مستقیم در دست بگیرد. ناتوانی مدیریتی صهیونیستها تبعاتی سنگین بر آینده رژیم و موضوع موجودیت آن خواهد گذاشت. این پیامدها از آنجا حائز اهمیت هستند که میتوانند استقلال نسبی رژیم را از بین ببرند.
درپی وقوع حمله ۷ اکتبر رهبران و دستگاههای غربی از رهگذر آشفتگی در رژیم خود برای مدیریت اوضاع به سرزمینهای اشغالی رفته و گروههایی را برای فعالیت در این منطقه مستقر کردند. تداوم حضور آنها و نقشی که در مدیریت امور کلان رژیم یا امور جزئی آن ایفا میکنند با به خطر انداختن استقلال نسبی رژیم میتواند به شورش راستگرایان افراطی منجر شود. آنها پیش از این نیز در واکنش به مواضع و اقدامات دولت آمریکا تاکید کرده بودند رژیم یکی از ایالتهای آمریکا نیست. این مساله با برداشتهای تاریخی یهودیان بیشتر آشکار میشود. یهودیان دولتهای تماما وابسته یهودی را جزء حکومت یهود حساب نکرده و دورههایی را که حکومتهای مستقل یهودی وابسته شدهاند را جزء ایام دولت یهود محاسبه نمیکنند.
منبع: روزنامه فرهیختگان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی